×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

کرماشان

× کرماشان شاری کوردان
×

آدرس وبلاگ من

nishtman.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/sinesine

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????
× ?????? ???? ???? ?? ???? ????? ????? ??? ????

روحیه ی هه مه وندی

روحیه­ی هه­مه­وندی

کیومرث فتحی

در اواخر سده‌ی نوزدهم عثمانی‌ها بر طبق یک رسم دیرینه همه‌ی قبیله‌ی "همه‌وه‌ند" را از شمال عراق کنونی به کیفر سرکشی و راه زنی های لگام گسیخته به لیبی در آفریقا تبعید کردند. این قبیله ظرف مدت هفت سال جنگ کنان شمال آفریقا و خاورمیانه را "حدود پنج هزار کیلومتر" زیر پا نهادند و به سرزمینی زادبومی خود بازگشتند و شرارت‌های دیرین را از سر گرفتند. چیزی از این روحیه‌ی همه‌وه‌ندی در سر هر کرد هست و دست کم در قبال ادباری به میان می‌آید که از سوی عاملی خارجی تحمیل شده است. (با چنین فهمی چه بخشایشی: جاناتان رندل)

به احتمال قریب به یقین هیچ کدام از همه‌وه‌ند‌ها در آن زمان خواندن و نوشتن بلد نبودند. وگرنه ثبت ماجراهای این رجعت پیروزمندانه چه بسیار زیباتر و با شکوه تر از فرار چند هزار برده ما بین نیل و رود اردن در حافظه‌ی مشترک ملل باقی می‌ماند و احتیاجی هم به غلو و ربط دادن زمین و زمان به هم نبود که چه همه‌وه‌ند‌ها خود از این مسیر هم عبور کرده بودند. (بین نیل و رود اردن) البته نه در چهل سال بلکه در چند روز و اینجا ضعف عمومی تاریخ نگاری کردی رخ می‌نماید که نوشتن هر متنی را درباره‌ی این مردمان به شدت دشوار کرده است. اولین تاریخ کردی که چیزی مابین چند داستان عامیانه و چند گزارش بی پایه و اساس و چند اسم مکان و شخص می‌باشد در حدود چهار قرن پیش به دست شرف خان بتلیسی نوشته شده است. مابقی نوشته‌ها را چند توریست و جهانگرد و چند ولگرد اروپایی و استثنائا چند نفر خبرنگار باوجدان غربی مثل جاناتان رندل و کریس کوچرا نوشته‌اند. و اما از همه بدتر نوشته هایی است که به دست صدامیان یا آتاتورکیان یا ناسیونالیست های ایرانی نوشته شده است که همواره کردها را در ردیف اولین دشمنان خود می‌نشاندند این نوشته‌ها بیشتر به صورت سواره نظام حزب بعث عمل می‌کردند و در جایی که نمی‌شد تمام حقیقت را انکار کرد چاره‌ی آخر پیاده نظام بود و مثل آن وقت که صدام کتیبه های سنگی را از کوه های کردستان می‌کند و می‌برد در بصره چال می‌کرد!!!

سالادی از قبایل، مذاهب، لهجه‌ها و دنیایی از رقص و آواز و موسیقی و انبانی از نام برای کوه، صدها نام برای گل، ده‌ها کلمه برای معادل کلمه‌ی دختر و دنیایی با ارزش های راستی و عهد ناشکنی، سرسختی و مبارزه در میان این دیگ جوشان خاورمیانه وجود دارد که کردستانش می‌نامند و تازه این قبیله‌ی همه‌وه‌ند یکی از ده‌ها قبیله‌ای است که در قدیم مردم کرد را تشکیل می‌دادند.

مجموعه‌ی کوه های توروس- زاگرس و دشت های شمال بغداد که در آن مردمانی با چندین دین (دو نوع اسلام سه جور مسیحیت سه دین اختصاصی کردی "علوی ایزدی علی اللهی" با تمام شاخه هایشان) سه لهجه‌ی عمده که عملا به سه زبان می‌ماند و یک زبان تقریبا جدا (زازا). پنج مرز و چهار رسم الخط زندگی می‌کنند که کردشان می‌نامند. تمام رودخانه های به درد بخور خاورمیانه از اینجا سرچشمه می‌گیرند (ارس سفیدرود کارون کرخه دجله فرات هالیس) و شاید همه‌ی دردهای زمین نیز در دل این کوه‌ها و دشت هاست. مگر نه که بیشتر نفت های خاورمیانه نیز در زیر و بم این کوه‌ها ورم کرده‌اند و از آه سوزان زمینش آتش گازهای باباگرگر در کرکوک و آگر دره‌ی ایلام شبانه روز می‌سوزند.

این مجموعه‌ی سالاد مانند را که در دیگی جوشان همچون یهودیت در معنای دین واحد برای قوم عبری و مسیحیت برای ارمنی‌ها یا اسیدی خورنده همچون دولت در پدیده‌ی دولت-ملت در اروپا و آسیا و آمریکا نجوشیده و حل نشده را چه می‌توان نامید؟ این گفتار سعی در جواب دادن به این سوال نه چندان ساده دارد. اما ما از اول خیال خود و شما را راحت می‌کنیم و از زبان بختیار علی که بسیار به این موضوع اندیشیده جواب سوال را لو می‌دهیم. بختیار علی می‌گوید:وقتی از کرد حرف می‌زنیم انگار از یک وجود فرهنگی دفاع می‌کنیمما در مقام دفاع از این جواب ابتدا به گشت و گزاری در اطراف می‌پردازیم.

آنچه که مشخص است کردها ترک نیستند. حتی اگر ترک بودند به قول آتاتورک مایه‌ی خوشبختی باشد. و ما همواره اعلام می‌کنیم که خوشبخت تریم که ترک نیستیم و گرچه عرب بودن برای کردها نیز همین معنا را دارد و فارس بودن هم از این قاعده مستثنی نیست. تفاوت های بسیار زیاد زبانی و نژادی و فرهنگی هرگونه ادعایی مبنی بر عرب بودن و ترک بودن کردها را بسیار مضحک کرده و این مسئله بیشتر شبیه یک جوک می‌باشد.

در آناتولی مرکزی به ناگاه مردمان یک روستا سر از زبان روستای دیگر در نمی‌آورند و مردمان این طرف رودخانه از حرف های آن طرفی‌ها هم هیچ سر در نمی‌آورند. لباس هاشان، فولکلرشان، مذهبشان متفاوت است و اینجا تازه سرآغاز گسل کرد ترک می‌باشد. (که خطی از ارض روم به ملاطیه به سیواس به اسکندرون این گسل را عینیت می‌بخشد.) در جنوب نیز وضعیتی در حد یک گسل بین کردها و عرب‌ها وجود دارد. آنجا که بیابان های الأنبار و بیابان های صحرای سوریه آغاز می‌شود. حتی اگر کردی هم راه گم می‌کرد به زودی از شدت گرما خفه می‌شد یا از غصه دق می‌کرد. چون کردها نه از آب چاه خوششان می‌آید نه از شیر شتر و نه از دشداشه و تازه از همه مهمتر از سیه چردگی و خال کوبی زنان. و اینجا نیز گسل کرد عرب خطی از حلب در امتداد فرات تا جنوب حسکه و از آنجا تا نینوای باستانی و از آنجا به تکریت زادبوم سردار قادسیه‌ی ثانی و تا کوت. اما در غرب از حوالی اسدآباد به بالا گسل کرد ترک آذری گرچه به شدت ترک سلجوق نیست ولی نه زبان و نه موسیقی و نه فولکلر آن‌ها برای ما خوشایند است و نه مال ما برای آن ها. اگر از قارص و در سیم در جنوب دریای سیاه بر روی خطی فرضی در امتداد زاگرس به سمت خلیج فارس به پیش برویم با یک رقیق شدگی مدام از زبان ونمادها مواجه می‌شویم و پس از پشت سر گذاشتن زازا زبان‌ها و بادینانی‌ها از میان باکوری‌ها به میان سورانی‌ها یا کرمانج های میانی می‌رسیم و به داخل ایران به منطقه‌ای می‌رسیم که سرعت تحولات زبانی و فرهنگی و مذهبی به ناگاه بالا می‌رود و آنجا کرمانشاهان می‌باشد. در اینجا به گشت و گذار ادامه نمی‌دهیم چون تازه به اول موضوع این مقاله رسیدیم که همانا کرمانشاهان می‌باشد.

 اما از لحاظ نژادی یکی سوال بزرگ مطرح است که هر پهلوان پنبه‌ی تاریخ خاورمیانه در صدد جواب دادن به آن بوده است. بیشتر جواب‌ها از جانب سواره نظام استعمارگران یعنی شرق شناسان داده شده که همه‌ی تلاش هایشان در این راستا به وقوع می‌پیوندد که یک بابابزرگ کردی یا یک ژن که کرد بودن را مشخص می‌کند، کشف کنند. و خیلی از تاریخ پژوهان کرد هم به دنبال یک کتیبه (وانراد) یا یک دار و دسته‌ی کاملا جدا (کاردوخ های گزنفون)، می‌گردند. اما یک نگاه ساده به تاریخ عمومی خاور میانه چنین ادعایی را با چالش مواجه می‌کند. فقط ده‌ها گروه قومی و زبانی و فرهنگی در حدود هزار ق م تا هفتصد ق م در این کوه‌ها با آشوریان شمال عراق جنگیده‌اند و نامشان در کتیبه های آشوریان کاملا واضح است. اقوامی که در این دوره‌ها زندگی می‌کردند نه دود شده‌اند و نه آب و جایی هم کوچ نکرده‌اند. تنها یک راه می‌ماند آن‌ها کرد شده‌اند. یک اسطوره‌ی ساده در شاهنامه در مورد منشأ کردها وجود دارد که بسیار در خور توجه است البته نه به عنوان سند تاریخی بلکه به عنوان یک فرآیند در کرد شدگی مورد توجه ما می‌باشد. ماجرای کاوه‌ی آهنگر منظور ما است. این ماجرای کاوه‌ی آهنگر بر خلاف داستان پردازی ایرانی آن در اصل مربوط به یک اسطوره‌ی ایرانی شده‌ی یهودیان اسیر در نینواست که داستان داوود آهنگر نام دارد. رد این یهودیان را تا نام آشپزهای ضحاک به نام ارمائیل و کرمائیل می‌توان پی گرفت که پس وندئیلعبری برای نام مذکر در آن‌ها هنوز ایرانی نشده است. حکومت ویرانگر آشور که در واقع مبدع آسیمیلاسیون نژادی و قومی بود، اکثر قوم های مغلوب را برده کرده و از جایگاه اصلی و زادبومی خود می‌کند و به یک مکان دیگر منتقل می‌نمود که یکی از آن‌ها همان مردمان شکست خورده‌ی کشور افرائیم بودند که به نینوای پایتخت منتقل شدند و داستان های خود را هم با خود به نینوا برده بودند. کاری به بدبختی و رنج های این قوم تاریخ نداریم. اما آنچه اسطوره به خوبی توضیح می‌دهد شکل گیری یک عده مردم شبان بر اساس رنج مشترک و شیوه‌ی زندگی مشابه است. عده‌ای از جوانانی که جانشان توسط آشپزهای ضحاک نجات داده شده به کوه می‌روند و دست آخر کرد از آن‌ها ریشه دارد؟! این اسطوره‌ی ساده‌ی ایرانی همین دو فاکتور (رنج مشترک و شیوه‌ی زندگی مشابه) را به خوبی عیان می‌کند. از اسطوره به واقعیت کردها مردمانی متشکل از نژادهای آریایی (هیتی- هوری مادی کاسی پارسی میتانی لولوبی گوتی و ...) و عیلامیان قفقازی و نژاد سامی (آشوری کلدانی اورارتوی و ...) و اقوام بومی در کوه های زاگرس و مزوپوتامیا که

از حدود دوازده هزار سال قبل و با شروع دوره‌ی تمدن آفرینی آن‌ها عملا چرخ تحولات خاور میانه را خود رقم زده بودند. و این اواخر حتی قبایلی هم که بر اثر حمله‌ی مغول‌ها و اغوزها در کردستان ساکن شده بودند ده‌ها اسم روستا و کوه و شهر را در کردستان با نام خود به یادگار گذاشته‌اند و خود در میان این سالاد بزرگ مخلوط شده‌اند.

پس دیدگاه نژادی در مورد کردها به نظر نگارنده چندان صحیح نیست و پیوستگی نژادی ما با ایرانی ها، آرامی‌ها (اجداد مردمان کشور سوریه و لبنان و عراق امروزی که امروزه عربی تکلم می‌کنند ولی اصالتا عرب نژاد نیستند) و حتی ارمنی‌ها که تا چند صده‌ی اخیر اکثریت بعضی از شهرهای کردستان شمالی را تشکیل می‌دادند با مردمان بومی (غیر ترک ) آناتولی مرکزی با آذری‌ها (قومی بودند که در آران و جنوب ارس که اثری زبان و فرهنگ آن‌ها نمانده است) مشخص است. این هم دلیل آن که مورخان اسلامی حتی اعراب خوزستان را در تواریخ خود به کرد نام می‌بردند!! شیوه‌ی فرهنگی و زیستی آن‌ها بوده نه نژاد آن ها. ولی در مورد نژاد کردها می‌توان گفت مردمانی با غلبه‌ی نژادی آریایی هستند هرچند که عناصر بومی زیادی هم در میان آن‌ها بوده است.

آریایی از سه محور به کردستان (البته آن زمان مفهومی به نام سرزمین کردستان هنوز خلق نشده بود بیشتر در اینجا منظور جغرافیای فعلی آن است) وارد شدند یکی از طریق آناتولی و آن‌ها  دسته‌ای از مردمان آریایی بودند که از طریق یونان به آناتولی و از آنجا به شمال مزوپوتامیا آمدند. مثلی هیتی‌ها و لیدی ها. دوم از طریق قفقاز که مردمان پارسی و مادی را می‌توان از آن‌ها نام برد. جالب است آشوریان به محدوده‌ی مابین کرکوک به دریاچه‌ی وان به دریاچه‌ی ارومیه تا همدان امروزی را پارسوا می‌گفتند و داخل ایران را پارسه و آن طرف تر به داخل آذربایجان را مادای، گرچه پارسیان اکثرا بعدا به جنوب ایران رفتند. راه سوم هم آریاییان ساکن در جنوب جلگه‌ی خزر را می‌توان نام برد به مانند کاسی‌ها هرچند که این مردمان هم به درستی شناخته نشده‌اند.

در مورد زبان ما که یک زبان هند و اروپایی است و دارای لغات مشترک فراوان با دیگر شاخه های این زبان است همچون زبان های فارسی، هندی که آن‌ها نیز شاخه‌هایی از زبان هند و اروپایی اند. جالب اینجاست که همین هندی های هزاران کیلومتر دورتر از ما مدعی‌اند چون چهار کلمه با ما اشتراک زبانی دارند در اصل ما از هندوستان به اینجا آمده‌ایم؟!!!

به صرف پیوستگی زبانی ما با یک زبان دیگر مثلا هندی آیا می‌توان گفت ما هندی هستیم یا آلمانی هستیم؟

آنچه که مشخص است کرد بودن شیوه‌ای از زندگی و ارزش‌ها و شیوه‌ای از تولید را تعریف می‌کند که محدود به زبان و نژادی نبوده و در آن مردمانی متنوع و متکثر به زیست ادامه می‌دهند. این هم دلیل آن که تنها جایی که در آن یهودیان قبل از سرمایه داری اروپایی در غرب و قبل از تشکیل کشور اسرائیل در خاورمیانه‌ی آزاد بودند در کردستان کشاورزی کنند!

میراث این تنوع تاریخی در میان کردها تا حدود زیادی حفظ شده است. چرا؟ چون عامل ذوب کننده و یا حل کننده‌ی کردی در داخل کردستان نبودند. کردهای زیادی در طور تاریخ در دیگر فرهنگ‌ها داخل شدند. مخصوصا در فرهنگ عربی و ایرانی (فارسی). عوامل وحدت بخش به نفع هویت کردی در این میان ضعیف تر شد. مثلا دینی کردی یا دستگاه اداری کردی  هیچگاه در میان نبود.  اکثر دولت های کردی کردستان هم از زبان و دیوان غیر کردی استفاه می‌کردند. جغرافیای کوهستانی که کوه‌ها و رودها عملا مردم را از هم جدا می‌کردند و در واقع حتی دسته های نسبتا منسجم را به زودی در مسیر رشدهای متفاوتی قرار می‌دادند بسیار زیاد بود. در غیاب عاملی قوی و منسجم کننده همچون بازار کردی یا عدم وجود اقتصاد کردی (عملا آنچه به نام صنعت و تجارت کردستان بود بین تجار ارمنی و صنعتگران ارمنی و عرب و ایرانی تقسیم شده بود) حتی باعث تنوع بیشتر و دورافتادگی بیشتر می‌شد. وارث این تنوع در حال حاضر کرمانشاه است. کرمانشاهی که به حقیقت کرکوک کردهای ایران است. غیر از کرمانج‌های شمال تمام لهجه‌ها و گویش‌های کردی را در این شهر می‌توان یافت و غیر از یزیدی‌ها تمام مذاهب کردی را هم می‌توان در این شهر یافت. کرمانشاه شناسی و کرمانشاه پژوهی باید راه انداخت تا به آن ریشه‌ها و تبارها راه انداخت و این ویژه‌نامه هم در این باب تنظیم شده. در آخر تکه‌ای از نوشته‌های یک پژوهشگرهای خارجی که در این شهر مدتی زندگی کرده را می‌آوریم.

اسکارمان (Oskar man) آلمانی که در سال 1903 میلادی مدتی در این شهر زندگی کرده می‌نویسد: در این شهر که مرکز کردان گوران می‌باشد تنها بیست نفر کارمند فارسی زبان در دارالحکومه وجود دارند و دیگر مردمان این شهر از کردان می‌باشند که از تمام دسته های کردی می‌توان در میان آنها عده‌ای یافت.

 

 

شنبه 11 دی 1389 - 4:38:16 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://zara.gohht.com

ارسال پيام

شنبه 11 دی 1389   4:50:51 PM

مطلبت خیلی جامع و کامل بود برای همین فکر نکنم خیلی از اون استقبال کنند کاش مختصر و مفید می نوشتی. برات آرزوی موفقیت می کنم.

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

8500 بازدید

1 بازدید امروز

1 بازدید دیروز

36 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements